محل تبلیغات شما
شبی از شبهای زندگی  ٬ من بودم و قرار تو ٬ از کوه سنگلاخی لغزان پایین آمدم آهسته و پاورچین.

مرغ شباهنگ می خواند و چشمان جغد روی درخت  روشن

پشت پرچین خیال وعده گاه مان  در انتظار خوابم برد

صورتم  نوازشی نرم را حس کرد

تو بودی و انگشتانی کشیده ٬ لاک تیره ٬ گل شب بو کف دست

و چشمانی که شب م را روشن کرد و سلامی  نازک که از لبان ت  سرازیر شد

و زندگی را معنا بخشید.

تراوشات ذهن رویایی ام

٬ ,شب ,تو ,زندگی ,گل ,چشمانی ,کف دست ,بو کف ,شب بو ,گل شب ,دست و

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

... فلک را سقف ... مرکز تخصصی سنجش شنوایی و سمعک مهر قزوین